«... آن ولایت برای من تنها یک ولایت نبوده است که تنها بهانتظار بنشیند تا تو سراغش را بگیری و قدم رنجه کنی و بار خودخواهیات را از این گوشه به آن گوشهاش بکشی... خوزستان در چشم من شخصی بوده است به صورت خاکی. کسی بوده است به صورت اقلیمی که اگر تو خود زیر آسمانش نیز به سر نبری او مدام زیر آسمان تنگ ذهن تو بهسر میبرد و خوزستان نه تنها مدام در آسمان این ذهن بوده است بلکه پنداری که بر آسمان سیاست و اقتصاد سراسر مملکت سایه انداخته است. حتی اگر جسارت کنم باید گفت که در تمام گوشههای مملکت ما همه بهبرکت خوزستان زندگی میکنیم و در زیر سایه آن آسمان بزرگ که پنجاه سالی است که بلعنده مشعلهای نفت است... و این داستان سربستهای نیست... »